علیرضا غفوری؛ شیما طهماسبی؛ سعدی جعفری
چکیده
آثار میشل اوئلبک واکنشی ویژه و خاص او به جایگاه هنر معاصر و فرهنگ مادی گرایانه است. اوئلبک نوشتههایش باعث شوکه شدن بسیاری شده است و به گفته او آنچه ناخوشایند است، قوانین اخلاقی است که در نوشتههای علمی ...
بیشتر
آثار میشل اوئلبک واکنشی ویژه و خاص او به جایگاه هنر معاصر و فرهنگ مادی گرایانه است. اوئلبک نوشتههایش باعث شوکه شدن بسیاری شده است و به گفته او آنچه ناخوشایند است، قوانین اخلاقی است که در نوشتههای علمی جایی ندارد. تعداد کمی از نویسندگان مانند او چنین نگرانی سرسختانهای نسبت به موضوعاتی مانند: مرگ، انقراض، زوال جسمانی، خودکشی، جبرگرایی و الحاد دارند. بطور معمول، تنها راه حلی که اوئلبک در مواجهه با پیری، مرگ وپیری پیشنهاد میدهد، خودکشی یا حتی غمانگیز از آن، مرگ محسوس نسل بشر است. الحاد ماتریالیستی، فردگرایی و لذت جویی افراطی، بدبختی و بحرانی را در غرب به ارمغان میآورد که سرنوشت اجتنابناپذیر کل بشریت است. ایده انحطاط و زوال در بسیاری از رمانهای اوئلبک که بر موضوع بدبینی فرهنگی تاکید می کند و زوال غرب را بدیهی می داند، مرکزیت دارد. درواقع، اوئلبک توضیح میدهد که شاید توصیف دقیق کل آثارش ممکن است خودکشی غرب باشد، او می گوید:«خلاصه صحیحی از کتابهای من». اکثر رمانهای او کاوشهایی درباره افول و فروپاشی غرب است. این مقاله به بررسی مختصری از اندیشه میشل اوئلبک درباره مذهب و انسانیت میپردازد که به وضوح در آثاراو و شخصیتهای رمانهایش منعکس شده است. و اینکه ما میخواهیم نشان دهیم که نگاه او به زندگی بدبینانه است.